آذربایجان غربی؛ سنگر چهل ساله دفاع مقدس
برگزاری وبینار «مروارید در حصر» از صفحه اینستاگرامی سازمان دانشجویان آذربایجان غربی
به گزارش خبرگزاری ایسنا آذربایجان غربی جبرئیل عارف نیا استاد راوی و رزمنده هشت سال دفاع مقدس جهوری اسلامی ایران عصر دیروز در وبینار و پخش زنده اینستاگرامی صفحه سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی آذربایجان غربی که به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با عنوان « مروارید در حصر» برگزار شد در پاسخ به سوالات خبرنگار این چنین عنوان کرد: دفاع مقدس در استان ما بیش از چهل سال است که ادامه داشته و سابقه تشکیل فتنه در آذربایجان غربی توسط ضد انقلاب به قبل از آغاز جنگ تحمیلی بر می گردد که حوادث آن دوران با دلاور مردی رزمندگان ما و هشیاری امام خمینی (ره) خنثی شد.
تفاوت مناطق عملیاتی آذربایجان غربی با مناطق عملیاتی جنوب کشور در چیست؟
ما در این راه شهدای بسیاری را تقدیم انقلاب کرده و تفاوت های بارزی میان عملیات های استان ما و عملیات های مناطق جنوب کشور به دلایل گوناگون از جمله مشخص نبودن زمان حمله و حرکت ضد انقلاب وجود داشت، آذربایجان غربی هنوز هم که هنوز است سرتاسر منطقه عملیاتی بوده اما خاکریز مشخصی ندارد.
حتی بمباران صورت گرفته در آذربایجان غربی رنگ و بوی دیگری داشته و چون بمباران سردشت شیمیایی بود هرکسی که قدم برای کمک کردن و خارج نمودن این کودکان، زنان و مردم مظلوم می گذاشت خود نیز به عامل شیمیایی مبتلا میشد، چه زنان و کودکانی که در بمباران شیمیایی رژیم بعث عراق به شهادت رسیده اند.
با توجه به این که فرمودید سرتاسر خاک آذربایجان غربی منطقه عملیاتی بوده، چند نمونه از عملیات ها و اسامی شهدای بزرگوار را برای ما ذکر کنید؟
نقطه به نقطه این استان، شهدای بارز و شاخصی را تقدیم دفاع مقدس و انقلاب کرده که امروز این امنیت و آرامش به دست ما رسیده است، همانند منطقه مقدس شلمچه باید خاک آن را با وضو لمس کرده و در آن به آرامی قدم گذاشت.
شمالی ترین شهرستان استان ماکو بوده و امیر دلاور فتح الله سلطان بیگی و سردار قنبری فرمانده وقت شهرستان ماکو توسط در اثر اسار و شکنجه ضدانقلاب ، در شهرستان خوی در منطقه جهنم دره سردار قهاری فرمانده محترم لشگر سه سید الشهدا (ع) و شهید بزرگوار محمد حمید درستی فرمانده تیپ دو لشگر سه، سردار زمانلو و جمعی از هم رزمانشان 18 سال پس از اتمام جنگ تحمیلی ، در منطقه عمومی سلماس (دریک) شهید بزرگوار سردار طالعی به همراه سردار ابراهیمی ، در اورمیه شهید بزرگوار سردار حاج احمد کاظمی و جمعی از هم رزمانشان که سالیان سال در این استان به عنوان فرمانده مسئولیت داشته اند در اثر یک سانحه هوایی در مرکز استان ، در سه راهی نقده و نزدیکی آن شهید بزرگوار سردار محمد بروجردی ملقب به مسیح کردستان ، در جاده نقده به اشنویه سردار علمی به همراه اعضای شورای فرماندهی سپاه نقده ، در روستای سوجه 32 نفر از هم رزمان ما در داخل روستا به شهادت رسیده، در منطقه عمومی اشنویه و در عملیات قادر امیر دلاورارتش شهید آبشناسان ، از سه راهی نقده به سمت مهاباد در یک روستا شهید بزرگوار قومی قائم مقام شهید کاوه ، از سه راهی دارلک به سمت میاندوآب در روستای دارلک 37 نفر از هم رزمان شهید پاسدار مهدی امینی ، از میاندوآب به سمت مهاباد در نزدیکی پلیس راه فعلی میاندوآب 40 نفر از عزیزان ما، در نزدیکی مهاباد و در روستای گوگ تپه در در داخل پادگانی شهید مهندس مهدی امینی ، از مهاباد به سمت بوکان در منطقه تپه درمان 42 نفر از عزیزان ارتشی در داخل یک پایگاه ، در مرکز شهر مهاباد فلکه جمهوری اسلامی سردار نادر علیزاده ، از مهاباد به سمت سردشت و در فلکه زنجیران 13 نفر از هم رزمان ما در اثر کمین ضد انقلاب،از سردشت به سمت بانه در منطقه دارساوین شهید مهدی زین الدین به همراه برادر خود ، از نقده به سمت پیرانشهر در گردنه دوآب 14 نفر از پاسداران دلاور شهرستان نقده وقتی شنیده بودند که پادگان جلدیان مورد هجوم ضد انقلاب قرار گرفته در راه کمک رسانی به آنها و با کمین ضد انقلاب، در منطقه عمومی پیرانشهر و حاج عمران در عملیات والفجر دو در سال 62 شهید حجت الاسلام رستانی پور و سردار موحد دانش فرمانده تیپ ، از پادگان حاج عمران به طرف خاک عراق در ارتفاعات 2519 و در سال 1365 در عملیات کربلای دو شهید بزرگوار سردار محمود کاوه که در تعبیر زیبای مقام معظم رهبری جوان ترین فرمانده ارتش های دنیا را لقب گرفته بودند، در برگشت از پیرانشهر به طرف سردشت در روستای چیانه و نزدیکی آن شهید ناصر کاظمی و محمدامین احمدی، در جنگل های آلباتان سردار جنگی زاده اولین فرمانده تیپ ویژه شهدا و در منطقه دشت وزنه سردار کریم بهرامی به مقام والای شهادت نائل آمده اند.
ارتباط ها و خیانت های گروهک های تروریستی از جمله کموله با رژیم بعث عراق چگونه بوده است؟
درآخرین روستای ما ضد انقلاب طویله را به زندان تبدیل کرده و اسرای ما به این زندان منتقل میشده، این خبیث ها برای اثبات وفاداری خود به عراق با هماهنگی با نیروهای رژیم بعث عراق و متوسل شدن به آنها، این روستا را بمباران کرده و 80 نفر از عزیزان اسیر ما در دست ضد انقلاب در این زندان به شهادت میرسند.
در کنار این شهیدان بزرگوار چه تعداد شهید گمنام و غیر گمنام از قشر های مختلف معلم، دانشجو، دانش آموز و صنعتگر به شهادت رسیده ، خاطرتان باشد، خاک این استان معطر به خون پاک و مطهر شهیدان گلگون رخسارآذربایجان غربی است، روی این خاک با وضو قدم بردارید که شاید جای پایتان خون شهیدی مظلومانه جاری است.
از بانوان نیز در عرصه شهادت در این استان اسمی به میان آمده است؟
بله علاوه بر بانوان شهیدی که در بمباران های شیمیایی به فیض شهادت نائل آمدند در فلکه فرمانداری مهاباد، یک خانم آموزگار به اسم نسرین افضل که از یک استان دیگر و برای تدریس به مهاباد اعزام شده بودند به توسط ضد انقلاب شناسایی شده و به دلیل تاثیرگزاری خوبی که بر ذهن شاگردان و کودکان آن شهر داشتند شهید شدند.
قصه شهید خلبان حیدری و دخترش طلا را هم برایمان روایت میکنید؟
شهید خالد حیدری از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران و متولد روستایی به نام « قلقله» از توابع مهاباد، در اولین روز از حمله رژیم بعث به ایران در 31 شهریور ماه 1359 خالد تا صدای حمله به کشور را میشنود وسایلش را جمع کرده و از سر سفره غذا راهی میشود، در حالی که طلا دختر او تنها دوماهه است، وی طی عملیات کمان 99 در اولین روز جنگ به شهادت میرسد و پیکر پاکش همراه با شش تن از شهدای خلبانان نیروی هوایی بعد از 32 سال به آغوش وطن بر میگردد.
طلا حیدری از خوابی که قبل از آمدن پیکر پدر دیده بود روایت میکند، از بچگی شنیده بودن که امام رضا (ع) غریب است و ضامن آهو، به زیارت ایشان رفتم و از ایشان خواستم که ضامن پدر غریب من هم شود، از خدا بخواهد که پدرم به آغوش من برگردد و بعد از 32 سال انتظار در 1 آبان 91 روز دوشنبه به من خبر دادند که پیکر مطهر پدر به میهن می آید، ایشان متولد 2 آبان ماه 1329 بودند.
دو شب قبل از این خبر من در خواب دیدم که از تهران برایم آهویی آورده اند، خواب من تعبیر شد، دعایم مستجاب شد و امام رضا (ع) ضامن پدرم شد، بعد از استقبال از پیکر شهدا در شلمچه با بابا اواین سفرم را به پابوس امام رضا رفتیم، آن روز عرفه بود و من و پدر دعای عرفه را خواندیم، این اولین دیدار من با پدر و آخرین وداع با استخوان های پدر پرپرم بود.
اما در نبودن های پدر و 32 سال انتظار ما افرادی که معاند نظام و انقلاب بودند همواره مارا شماتت میکردند و میگفتند که پدرم در کشور های غربی پناهنده شده و این نیامدن و بازنگشتنش بعد از ماموریت ارتباطی به شهادت مفقود الاثر شدنش ندارد، من و مادر دیگر تاب این حرف ها را نداشتیم و از خدا خواستیم تا خودش پاسخی به این معاندان بدهد که خبر تفحص پیکر پدرم را برایمان آوردند، من از سردار باقر زاده بسیار سپاس گذارم که به همه این کنایه ها پایان داد و و در روز عروسی دخترش در مراسم تشییع پیکر پدرم شرکت و دلمان را شاد کرد، برای همین طعنه و کنایه ها بود که اجازه ندادم پدر در گلزار شهدای مهاباد دفن شود و به لطف خدا و همت نیروی هوایی ارتش، پیکر پدر در ورودی اورمیه_مهاباد آرام گرفت.
نظر شما :